جدول جو
جدول جو

معنی ریزه چینی - جستجوی لغت در جدول جو

ریزه چینی
(زَ / زِ)
عمل و صفت ریزه چین. رجوع به ریزه چین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ دَ / دِ)
که قطعات خرد چیزی را بچیند و بردارد. ریزه خوار. (یادداشت مؤلف) :
جرعه خوار ساغر فکر بلند از تشنگی
ریزه چین سفرۀ راز منند از ناشتا.
خاقانی.
رومیان هندوان پیشۀ او
چینیان ریزه چین تیشۀ او.
نظامی.
رجوع به ریزه خوار شود
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ یِ)
آینه ای از فولاد جوهردار. آینه از مس و نقره و برنج. (تحفه). ظاهراً آینۀ حلبی نیز همین است. سجنجل. (زمخشری). آینه که از تل یا تال سازند. (برهان) :
همی بنفشه دمد زیر زلف آن سرهنگ
همی بر آینۀ چینی اندرآید زنگ.
فرخی.
هرکه را جام از آینۀ چینی است
لاجرم کار خویشتن بینی است.
سنائی.
و رجوع به آیینۀ چینی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رخنه چینی
تصویر رخنه چینی
کاغذ باطل بنگرید به کاغذ باطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریز بینی
تصویر ریز بینی
موجودات ذره بینی که به وسیله ریز بین (میکروسکوپ) قابل رویتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریزه بین
تصویر ریزه بین
ذره بین
فرهنگ واژه فارسی سره